.. :: عربی :: ..

و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی

.. :: عربی :: ..

و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی

.. :: عربی :: ..

أهلاً و مرحباً بکم

آموزش عربی دبیرستان

آخرین نظرات
نویسندگان

متداول ترین ضرب المثل های عربی 


برای دانلود کلیک کنید

۱إمامٌ فَعّالٌ خیرِ مِن إمام قَوَّالٍ )
ترجمه: « رهبر فعال ( کاری ) بهتر از رهبر سخنور است» 
۲اِبدَءَ بِنَفسِکَ )
ترجمه: « از خود آغاز کن»                                                                                                                    مترادف فارسی : « اول خویش سپس درویش»
۳)أبصَرَ مِن زَرَقاء الیَمامَۀ )
ترجمه: « دوربین‌تر از زرقاء»
تمثیل: « ای خداوندی که گر روی تو اعمی بنگرد// از فروغ روی تو بیناتر از زرقا شود» ) قطران)
شرح: زرقاء نام زنی از عرب است که از مسافتی بعید می‌دیده ‌است. امثال و حکم – ( دهخدا)
۴أبصَرَ مِن غُرابِ )
ترجمه: «دوربین‌تر از کلاغ»
۵اَبغضَ الاَشیا عِندی‌الطُلّاقِ )
تمثیل : « تو برای وصل کردن آمدی// نی برای فصل کردن آمدی» ( جلال‌الدین محمد بلخی) 
مشابه: « بود سوزن به‌از تیغ برنده// که این دوزنده آمد آن درنده»
۶اَتِقَ شَرِ مِن اَحسَنتُ اِلیهِ )
ترجمه: از زیان و آسیب آن‌که بدو نیکویی کرده‌ای پرهیز کنامثال و حکم – ( دهخدا) 
تمثیل: « گفت حق است این ولی ای سیبویه// اتق شر من احسنت الیه» ( جلال‌الدین محمد بلخی) 
مشابه: « سزای نیکی بدی است» 
مشابه: « با هرکه دوستی خود اظهار می‌کنم// خوابیده‌دشمنی است که بیدار می‌کنم»
۷اِتَّقوا فِراسَهٌٔ ‌المؤمِنَ )
ترجمه: « بپرهیزید از تیزمغزی مؤمنان» امثال و حکم – ( دهخدا) 
تمثیل: « تو اگر مؤمنی فراست کو// ور شدی مؤتمن حراست کو// فال مؤمن فراست نظر است// وین زتقویم و زیج ما بدر است// مؤمن از رنگ چهره برخواند// هرچه دانا زدفترش داند// دل مؤمن بسان آینه است// همه نقشی در آن معاینه است» ( اوحدی) 
۸اِتَّقوا مِن غَضَبِ الحَلیمِ )
ترجمه: « از خشم بردباران پرهیز کنید»
مترادف فارسی : « از آن مترس که های و هو دارد// از آن بترس که سر بتو دارد»
تمثیل: « بگاه صلح سبک‌روح‌تر زحلم شجاع// به‌روز حرب گرانمایه‌تر زخشم حلیم» ( رونی) 
۹اِتَّقوا مِن مَواضِعِ التهمِ )
ترجمه: « از بهتان‌گاه‌ها اجتناب ورزید» امثال و حکم – ( دهخدا) 
مترادف فارسی : « جایی منشین که چون نهی پای// تهمت‌زده خیزی از چنان جای// صوفی که رود به‌مجلس می// وقتی بچکد پیاله بر وی// چون شهره شود عروس معصوم// پاکی و پلیدیش چه‌معلوم» امیرخسرو 
مترادف فارسی : « چو من خلوت‌نشین باشم تو مخمور// زتهمت، رأی مردم که شود دور» (نظامی)
۱۰اِجَع کَلبَکَ یتعبکَ) 
ترجمه: « سگ خویش گرسنه دار تا از دنبال تو آید» امثال و حکم – ( دهخدا)
مشابه: « اسب فربه شود، شود سرکش» (سنائی)
تمثل: « آلت اِشکار جز سگ را مدان// کمترک انداز سگ را استخوان// زان‌که سگ چون سیر شد سرکش شود// کی سوی صید و شکاری خوش رود» ( جلال‌الدین محمد بلخی) 
۱۱اِحذَر مُباسِطَهٔ‌الملوکَ) 
ترجمه: « از بساط پادشاهان دوری کن»
مترادف فارسی: « از صحبت پادشه بپرهیز// چون پنبهٔ نرم زآتش تیز» ( نظامی) 
۱۲أحذر مِن غُرابِ )
ترجمه: « ترسنده‌تر از کلاغ» امثال و حکم – ( دهخدا) 
تمثیل: « بودم حذور همچو غرابی برای آنک// همچون غراب جای گرفتم در این خراب»(مسعود سعد)
۱۳اَحسَنَ‌ الشِعرُ ، یا اِعذَب‌ الشِعرُ اَکذَبَه )
ترجمه: «شعر هرچه به‌دروغ نزدیک‌تر زیباتر»
تمثیل: « در شعر مپیچ و در فن او// چون اکذب اوست احسن او» ( نظامی)
۱۴اُحْسِن اٍلی مِن اساء) 
ترجمه: « با آن‌که بدی کرده نکویی میکن» امثال و حکم – ( دهخدا)
مشابه: « بَدان ‌را نیک دارید ای عزیزان// که خوبان خود عزیز و نیک‌ ورزند» ( سعدی) 
تمثیل: « بدی را بدی سهل باشد جزا// اگر مردی احسن الی من اسا» ( سعدی)
۱۵اَحمَق مِن هَبَنقه )
ترجمه: « احمق‌تر از هبنقه»
شرح: هبنقه از حمقای مشهور عرب است که وقتی گردن‌بندی به‌خود آویخت. پرسیدند: این تورا به‌چه‌کار است؟ گفت: تا با دیگران عوض نشوم»
۱۶أخوکَ مَن صَدَقَکَ النَّصیحَهَٔ )
ترجمه: « برادر تو آن‌کس باشد که تورا پند دهد»
مترادف فارسی : « برادر تو آن‌کس باشد که عیب تو از تو نپوشد» امثال و حکم – ( دهخدا) 
۱۷اَدَبِ ‌النَّفسُ خَیرِ مِن اَدَبِ ‌الدَّرسُ) 
ترجمه: « ادبی که در نهاد مرد باشد نیکوتر از ادبی است که از راه درس‌خواندن کسب شود»
مشابه: « بربسته دگر باشد و بررسته دگر»
تمثیل: « ملک بربسته چنان باشد ضعیف// ملک بررسته چنان باشد شریف» ( جلال‌الدین محمد بلخی) 
معنیفطری و طبیعی از مصنوعی بهتر است
۱۸اُدخُلوا البُیوتَ مِن اَبوابُها )
ترجمه: « از در خانه‌ها وارد منازل شوید»
مشابه: « کار را از راه درست انجام دهید»
تمثیل: « گر همی جویید دُر بی‌بها// ادخلوالابیات من ابوابها» (جلال‌الدین محمد بلخی) 
معنی: هرکاری را باید از راه و طریق مخصوص به‌خود آغاز نمود
۱۹إذازَلِ العالِمُ زُلَّ بِزِلَّتُهُ العالَمُ )
ترجمه: « پای‌لغز دانشمندان پای‌لغز جهان است» امثال و حکم – ( دهخدا)
مشابه: « هرچه بگندد نمکش می زنند// وای به‌وقتی که بگندد نمک» 
۲۰إذا ساءَ فَعَلَ المَرء ساءَت ظُنونهِ )
ترجمه: « تبه‌کاران بدگمان باشند» امثال و حکم – ( دهخدا) 
۲۱أرسَلَ حَکیما ولا توصهِ) 
مترادف: « حکیم را به‌وصیت‌کردن حاجت نیست» ( قرهٔ‌العین) 
۲۲أشأمُ مِن طُوِیسٍ) 
ترجمه: « بدشگون‌تر از طویس»
تمثیل: «بلی شوم‌ تر از طویسی که فعلت// همی رخنه در حکم فرقان نماید» ( ادیب پیشاوری) 
شرح: طویس نام مخنثی از عرب است که به‌شومی و نافرخندگی مشهور بوده‌و او خود می‌گفته‌است، ای مردمان مدینه تا من زنده باشم خروج دجال و دابه را چشم دارید و چون بمیرم دل آسوده کنید... ساعتی که مادر مرا بزاد پیامبر خدای از جهان بشد و گاهی که از شیر بازگرفت ابی‌بکر فرمان یافت. و بدان روز که به‌حد مردان رسیدم عمر را بکشتند. و در شب کدخدایی من عثمان به‌قتل رسید. امثال و حکم – ( دهخدا) 
۲۳أضیقَ‌ الأمرُ أدناهَ اِلی‌الفَرجِ )
ترجمه: « هرچند کار تنگ‌تر به‌‌گشایش نزدیک‌تر»
مترادف فارسی: « تا پریشان نشود کار به‌سامان نشود»
مشابه: « کی شود بستان و کشت و برگ و بر// تا نگردد نظم آن زیر و زبر» ( جلال‌الدین محمد بلخی) 
مشابه: « نروید هیچ تخمی تا نگندد// نه‌کاری برگشاید تا نبندد» ( نظامی) 
۲۴)اُطلُبوا العِلمِ مِنَ المَهدِ إلَی‌اللَّحدِ )
مترادف فارسی: « زگهواره تا گور دانش بجوی»
۲۵اُطلُبوا العِلمِ ولَوء بِالصینِ )
ترجمه: « دانش را اگرچند در چین باشد بجویید»
اقتباس: « در پی علم دین بباید رفت// اگرت تا به‌چین بباید رفت» ( اوحدی) 
تمثیل: « هست آن پر در نگارستان چین// اطلبوا العلم ولو بالصین ببین» ( عطار)
۲۶إعطَ القَوسِ باریها) 
ترجمه: « کمان را به‌کمانگیر ده»
مشابه: « نان را بده نانوا یک نان هم بالاش»
۲۷اَعقُلُها وتَوَکَّلَ )
ترجمه: « به‌هوش باش و توکل کن»
اقتباس: « گفت پیغمبر به‌آواز بلند// با توکل زانوی اشتر ببند» (جلال‌الدین محمد بلخی)
۲۸أعلَمَهُ الرَّمایهُٔ کُلُّ یوم// فَلَمّا أستَدَ ساعِدُهُ رَّمانی )
مشابه: « کس نیاموخت علم تیر از من// که مرا عاقبت نشانه نکرد» ( سعدی) 
۲۹اِقتِلوا الموذیَ قَبلِ أن یوذی )
ترجمه: « جانوران موذی را پیش از این‌که آسیب رسانند نابود سازید»
۳۰إنَّ الحَیاهُٔ عقیدهُٔ وجَهادُ )
ترجمه: « زندگی یعنی عقیده و کوشش در راه آن»
۳۱إنَّ الشَبابُ والفِراغُ والْجِدَهُٔ// مُفسِدهُٔ للمرءُ أی مُفسِدهٔ «ابوالعَتاهیه»
ترجمه: « جوانی و بیکاری و توانگری باعث انحراف و مایه تباهی است»
۳۲أوَّلُ الحَزمُ المشورهُٔ )
ترجمه: « پایه دوراندیشی بر مشورت است»
مشابه: « اوفتد بر گردن او کاندیشهٔ تنها کند»
مشابه: « اول استشاره پس استخاره»
۳۳ألغَضبُ أوَّلهُ جُنونَ وآخرهُ نَدم )
مترادف فارسی: « خشم، اولش دیوانگی است و آخرش پشیمانی»
۳۴أولی الناسُ بِالعَفوِ أقدَرَهُم عَلی العُقوبَهِٔ )
ترجمه: « آن‌کس که به‌کیفر و بادافراه تواناتر باشد گذشت و بخشایش از او پسندیده‌تر و سزاوارتر است» (امثال و حکم  دهخدا) 
۳۵إیاکَ عَنّی واِسمِعی یا جارَهًٔ )
مترادف فارسی: « در به‌تو می‌گویم، دیوار تو بشنو»
مترادف فارسی: « دختر به‌تو می‌گویم، عروس تو گوش‌کن»
۳۶بُعدُالدٌار کَبُعدِالنَسَب )
ترجمه: « دوری خانه مانند دوری نسب است.»
۳۷التَأ نّی مِن الرَحمنِ والعَجَلَهُٔ مِن الشَیطانِ )
ترجمه: « آهستگی از خدا و شتاب از اهریمن است»
مترادف فارسی: « شتاب است دیو و فرشته درنگ (خوی کبک صلح و خوی باز جنگ...)» ( ادیب پیشاوری)
مترادف فارسی: « شتاب و بدی کار اهریمن است// پشیمانی و رنج جان و تن است» ( فردوسی)                                    38(التَّجرُبَهُٔ العِلمُ الکَبیرُ )
ترجمه: « تجربه بزرگترین دانش است»
۳۹تُعاشِروا کَالإخوانَ وتُعامِلوا کَالأغرابَ )
ترجمه: « با هم مثل برادر باشید ولی مثل غریبه کار کنید.»
۴۰ثمرهُٔ‌العجبِ‌المقتُ )
مترادف فارسی: « ثمره خودپسندی مبغوض عامه شدن است»
۴۱ثوُلوُلُ جَسَدِه لایُنزَع )
ترجمه: « خال میخکی (گوک) بدنش کنده نمی‌شود»
مترادف فارسی: « اصلاح‌پذیر نیست»
مترادف فارسی: « درخت کج را نمی‌توان راست کرد»
۴۲الجارُ قَبلِ الدارُ )
ترجمه: « همسایه قبل از خانه»
مترادف فارسی: « همسایه را بپرس، خانه را بخر»
مترادف فارسی: «تا ندانی که کیست همسایه// به‌عمارت تلف مکن مایه// مردمی آزموده باید و راد// که بنزدیکشان نهی بنیاد» ( اوحدی)
تمثیل: « پس تو هم الجار ثم‌الدار گوی// گر دلی داری برو دلدلر جوی» ( جلال‌الدین محمد بلخی )
۴۳جَزاءُ سنمارُ )
توضیح:«نام مهندس و معمار رومی که به‌امر نعمان قصر خورنق را در نزدیکی کوفه برای بهرام کور ساخت. پس از اتمام بنای کاخ، او را به‌فرمان نعمان از بالای همان قصر سرنگون و هلاک کردند تا نظیرش را برای دیگری نسازد. جزای سنمار در زبان عربی مثل است»
۴۴الجِنَّهُٔ تَحتِ أقدامَ الأمهاتِ )
مترادف فارسی: « بهشت زیر پای مادران است»
۴۵جَندَلَتانِ اصطَکٌتا )
ترجمه: « دوسنگ به‌هم خورند»
معنی : « کنایه از دونفر هم‌ شأن و هم‌ زور است که به‌هم درآویزند و یا با هم ضدیت کنند »


رحیمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی